شعر و داستان

اشعار و داستان هایی از نویسنده وبلاگ

شعر و داستان

اشعار و داستان هایی از نویسنده وبلاگ

رأی

سبز و بنفش در ذهنتان شکوفه کرده اند

رنگ قـرمز خــــون نداها یادتــان نبود ؟

بازهم شوردادن و ندادن است درمیانتان

همهمه هشتاد و هشت ، ها یادتان نبود؟

چــه زود یادمان می رود  دیروزهایمان

آن ناله های مادران ژاله ها یادتان نبود؟

رفتید دوان دوان به پای صندوق های رأی

شعار دیروز رأی من کجاست ها یادتان نبود؟

خوشا به حال گوسفندان بی زبان ملک من

آن بع بع سکوت زیر چاقوی سلاخها یادتان نبود؟

باز هم وعده دیدار چهار سال دیگر است

ننگ بر شما که خون نداها یادتان نبود

طوطی

سرد و بی احساس

دوستت دارم را

تکرار می کند

طوطی کوچکِ همخانهِ من

مات

شطرنج گونه است

حکایت ما

من از نگاه رخ تو

مات می شوم

 

فریاد

بدوش می کشم

آرام و بی صدا

دردهایم را

تا یک حنجره فریاد

 راهی نمانده است