-
تشنه
چهارشنبه 30 تیر 1400 12:25
آب را گل نکنیم شاید در شهری دور یا همین نزدیکی داغ و خشک خاک آلود مادری تشنه و پیر زده زانو به زمین لب خشکیده نهاده بر آب جرعه ای می نوشد از میان گودال عابری می گذرد بی تفاوت ، خونسرد نیست انگار رگ غیرت به تنش لیک تا چند صباحی دیگر اشک می ریزد و بر سینه خود می کوبد در غم واهی یک کودک تشنه به بیابان دروغ شرم بر ما چو...
-
تنهایی
جمعه 14 آذر 1399 13:31
باز هم من و تنهایی و پاکت سیگار و کلاغی شوم نشسته بر دیوار در هوای غم گرفته ابری برگ ریز و وامانده درخت چنار بارش ابر های دیوانه میزند نقش آب بر دیوار تلخی سرنوشت می ریزد چک و چک ، قطره های پر تکرار باد چتر شکسته ام را برد مانده ام خیس و جامه ام نمدار کلاغ پیر هم پر کشید و رفت باز هم من و تنهایی و پاکت سیگار
-
حیوان برتر
سهشنبه 18 شهریور 1399 18:42
از خدا خواهم که حیوانی شوم دورتر از نسل انسانی شوم بس که این انسان حرامی گشته است همسر و ناموس وحیوان کشته است بددهان و بد سگال و بد سرشت کی خدا اینگونه خطی را نوشت رحم در قاموس دل ها گم شده اهرمن در جلد این مردم شده این یکی کشته زنش را با تبر آن یکی رگ می زند با نیشتر آنکه دختر را به داسی سر بُرَد کی غم حیوان بیچاره...
-
تاریخ
سهشنبه 4 شهریور 1399 11:07
قلمت بشکند مورخ ار ننویسی ز حال ما ز جوانی فنا شده و آرزوهای محال ما ننویسی ز مردمی که به روی نفت خفته اند چو خربه گل نشسته ایم و پر است جوال ما به جیب خود نمود سرازیر طلاو دلار مفت هر آن کسی که دلش سوخت ظاهراَ به حال ما نه دولت و نه حاکم و نه رهبر و نه رئیس کسی نداشت هوای آنکه که کند چاره زوال ما کرور کرور می رویم به...
-
چهارشنبه سوری
سهشنبه 27 اسفند 1398 12:33
آتشی افکنده ای در تارو پودم ای صنم چون سپند روی آتش رقص آتش می کنم بند بند قلبم از هجر وصال تو گسیخت در بدست آوردن ات عالم به آتش می زنم روی زردم زآتش عشق تو سرخی ها گرفت سینهء پر عشق را مملو ز آتش می کنم من نمی دانم که روز وصل کی ممکن شود نیک دان آن روز من جانم به آتش می زنم آتشی افکنده ای در تارو پودم ای صنم شعر می...
-
خوشبختی در قصر کنار رودخانه
دوشنبه 26 آذر 1397 00:06
در بازارچه شهر غوغایی برپا بود مردم به دنبال مایحتاج روزانه خرید میکردند، فروشندگان با چشمانی تیزبین و مکار نگاه خریداران را دنبال کرده جنس مورد نظر را با تبلیغ فراوان غالب می کردند. پیرزنی با پشت خمیده زنبیل کوچک زرد رنگی در دست داشت دو عدد سیب سرخ را از دستان فروشنده گرفت، بوئید و در سبد انداخت ، دخترکی با چشمان آبی...
-
زندگی
پنجشنبه 12 مهر 1397 22:01
زندگی چیست زندگی ضرب زمان در ضربان دل ماست زندگی زاویه دید من و ما و خداست زندگی با همه خوبی و بدی در گذر است زندگی می رود اما عشق ها پا برجاست
-
خــانه دوست کجـاست
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1397 20:55
در دلم خشم وهیاهوغوغاست شیون و ناله به پاست دل غمـدیده ز من می پـرسیـد خــانه دوست کجـاست خون وآتش،گریه و آه و فغان دردها بی پایان کو سرایی که در آن عشق و صفاست خانه دوست کجاست همسری شوهر گم کرده خود می جوید دم به دم پیرهنش می بوید چشم برراه سیه دوخته در هول وولاست خانه دوست کجاست پدری جامه به تن پاره نمود ناله و اشک...
-
بهار و خزان
چهارشنبه 15 فروردین 1397 22:40
خیال نمی کردم بهارِ بی تو را وقتی که آمدی بهار بود و عشق گلهای صورتی ، لبخندهای آبی وقتی که آمدی بهار زیبا بود به چشمم بهار ترنم فردا بود اما امروز که رفته ای آسمان ابری است خزان آمده تا پس بگیرد امانت بهار را غرش ابرهای سیاه وجود نحیف ترا لرزاند باران پاییز تن زیبایت را غسل آخر داد و زمین در خزانی غمناک بذری از جنس...
-
همدرد
سهشنبه 14 فروردین 1397 22:19
یکی سارق که بودی هم زناکار به قطع دست شد محکوم وناچار به فردا در میان جمع مردم بریدند دست آن مرد گنهکار نه اشکی و نه فریادی بزد وی به آرامی تحمل کرد بسیار پس از آن سرنهاد و تند می رفت روانه گشت تا آن سوی بازار رسیدش بر در آلونکی زشت همه حیران شدند مردم از این کار سپس دیدند با چشمی گشاده درون کلبه بوده یک خطاکار که او...
-
دریای آبی چشمانت
پنجشنبه 9 فروردین 1397 22:15
آن دو چشم آبی ات دریای نیلی پرخروش جان و دل از شوق دیدار تو زیبا پر ز جوش در غم روی تو ام در بزم دلتنگی صنم بی می و باده خمار عشوه های می فروش نی زر و سیمم بود نی منزل و آرام جان وصله در جامه منم آن عاشق پشمینه پوش من نگاه یار خود جویم به صحرا کوه و دشت خستگان راه بینم هر کجا خانه به دوش دانم آخر می برد عمر مرا باد...
-
سیه مژگان
پنجشنبه 9 فروردین 1397 21:57
(به مژگان سیه کردی هزاران رخنـــه در دینم) به هر سو بنگــرم جانا رخ ناز تو می بینم به آن طره که در پیچ اش هزاران دل گرو دارد به هر گل می رسم گویا لب لعل تو می بینم به مژگان سیه کردی هزاران رخنـــــه در دینم دمی عاشق دمــی فارغ کدامین راه بگزینم گهی مجنون شوم در کوی لیلا و کنم گـــریه گهی خنـدم ز کار خود چرا من یار...
-
صید
چهارشنبه 8 فروردین 1397 21:30
ازعشق توام به پای زنجیرآمد صیاد تویی به دام نخجیـــرآمد
-
دلشکسته
چهارشنبه 8 فروردین 1397 21:11
ترک دیار کردم دنبال تو دویدم حتی به خواب رویا هرگز ترا ندیدم شور جوانی ام بود هنگام عشق ورزی اما فتاده از پا در پیری ام رسیدم تو مست بودی و خوش اما کنار اغیار قهقهه مستانه ات با گوش خود شنیدم گفتی برو مقدر، این نیست با توباشم من نیز دلشکسته تا کوی خود خزیدم عمر وجوانی ام رفت هم زندگانی ام رفت هم پشت شد خمیده هم موی شد...
-
موسی و شبان
شنبه 26 اسفند 1396 22:48
دید موسی یک شبانی را به راه دستکش بگرفت و بردش سینما یک دو تا فیلم قشنگ و پر زعشق یک سری فیلمهای هندی پرصفا گفت موسی : ای شبان حالش ببر بین چه می رقصد صنم با صد ادا اندکی بر قد و بالایش نگر تا شوی مست از رخ سیمین لقا چشم و ابرو ، گردن و زلفش ببین خال رنگین ، بِین ابروش رو نگا قد و بالایش چه زیبا ، دلفریب ساق سیمین ،...
-
مست
جمعه 25 اسفند 1396 21:59
سر به کوی دوست بنهادم شبی مست و خراب چشـم از هجـر رخ اش هر لحظه بودم پر ز آب من پریشان حال و وی از عشق دیگر بی قرار باده نوش و گرم رقص و خنده بر لب میگســار چـرخ می زد در میانه نــرم و لغزنــده چـو بـاد یـاد آوردم از آن روز خــــــزان و رقــص بــاد خشک برگـــی ز دست بـــاد می زد ای فغـــان کو مــــرا هم می بــــرد تا...
-
خطا
جمعه 25 اسفند 1396 21:23
در عهد قدیم گوهر بازار یکی بود دردانه یکی یار یکی محرم اسرار یکی بود شاید که همه کار خطا بوده و من خاطی ایام اما به خدا سهو من خبط و خطا کار یکی بود
-
خدا
جمعه 25 اسفند 1396 20:55
محبت تو خدایا به مثل باران است که بارش اش به گلستان و شوره زار یکسان است درون سینه تو یارب چه قلب پرمهری است که هر چه جفا می کنم بر تو سرای غُفران است
-
نگین
جمعه 25 اسفند 1396 20:22
تو نگین عشق خود را که به حلقه ام نشانی بشوم واله و شیدا ، نتوان عشق نهانی من خیال لب لعل ات بکنم به خواب و رویا تو مرا به عرش بینی اگرم به خود رسانی
-
بهار
چهارشنبه 23 اسفند 1396 19:59
از پشت پنجره دیدم بخدا قسم بهار می آید
-
مرگ کودک
شنبه 12 اسفند 1396 23:12
بخواب ای کودک تنها کنار ساحل دریا چه شیرین است خوابیدن به دور از جنگ در رویا دگر چشمان خود بستی تو دل کندی و دل شستی گرت عشق الفبا بود کلاس درس ، آب و یا بابا کلاس درس تلخی بود فقط آب و فقط دریا گریزان گشتی از شهرت که آدمها پر از نفرت همه تشنه به خونریزی به دنبال زن و قدرت به امیدی نهادی پا میان قایق و دریا بسوی ساحل...
-
بجارکار
شنبه 12 اسفند 1396 23:09
دس و پا تلس تلس تی دست و پا ره بیمیرم خستـــه بوستی بینیشین تی قل ناهاره بیمیرم دس تی شین خالی، تی دیل پوره صدق و صفا من تی او خالی دس و صدق و صفا ره بیمیرم تی خونَ زالو فودوشه بجار گیل میان بازکونی شکر خودا من تی خودا ره بیمیرم دَودی زاک تی کُل بجار مئن کارَ دری من تی او سبز بج و خُرم بجاره بیمیرم جان کَنی تی دیل فکر...
-
دام خیال
شنبه 12 اسفند 1396 23:06
به بند عشق تو چندی است دربندم به حــــال دل پریشان خود می خندم هـــــزار بار اگر ز دام خیالت شوم رها به دست خویش پای به دام می بندم تو دام منی به آغـــــوش گرم جایم ده به خون سرخ چو شقایق عهد میبندم
-
پاییز
شنبه 12 اسفند 1396 23:02
برگها زیر پای آدمها رنگ رنگ و زیبا نوای مرگ می خوانند
-
دارا
شنبه 12 اسفند 1396 22:59
-
خاکستر
شنبه 12 اسفند 1396 22:57
تنم از درون سرد است به تن کرده ام تمام دار و ندارم را قبای ژنده ای به جای مانده از پدر بخاری کهنه اتاق پت پت کنان رو به خاموشی است بوی چوب نیمسوز اشک در چشمانم و من ته مانده چای ام را آغشته به خاکستر سیگار به یادت سر می کشم
-
خواب
شنبه 12 اسفند 1396 22:56
چشمان تو بسته است خورشید ناپیداست آرام و زیبایی وقتی که می خوابی حُرم نفس هایت آرام چون دریاست سرشار آرامش چون آسمان آبی
-
شانه
شنبه 12 اسفند 1396 22:51
انگشتانم را شانه موهایت کن در بی کرانه آبی خیال
-
رد پا
شنبه 12 اسفند 1396 22:45
در شبی سرد هوا وهم آلود برف می بارید ز ابری تاریک و سکوتی مبهم من و تو خاموش تر از تمام دنیا آخرین کام ز سیگاری تلخ قهوه ای ناخورده قطره های اشک ات تا سپیده دود سیگار ریه ام را ترکاند صبحدم چشم براهت دوختم برف بند آمده بود جای پاهای تو بر برف سپید آخرین جرعه تلخ آخرین سیگارم
-
ثانیه ها
شنبه 12 اسفند 1396 22:32