شعر و داستان

اشعار و داستان هایی از نویسنده وبلاگ

شعر و داستان

اشعار و داستان هایی از نویسنده وبلاگ

مرده

امروز من مستم

مست از بودن تو در کنارم

امروز من مستم

مست بوی تن ات 

در زیر چادر سیاه

همیشه چشم به راه که بیایی

همیشه بر زبان که گر بیایی

ترا در آغوش می فشارم

آمدی اما

با کدامین دست ترا

از میان غبار سالها بربایم

با کدامین لب ترا

به بوسه های عاشقانه مسحور کنم

با کدامین نگاه

ترا به شب نشینی شاعرانه ام

دعوت کنم

امروز من مستم

هر چند کمی دیر است

امروز من مستم

مست از خاک سرد

مست از سنگ نوشته سیاه

بر گورم

دور از حضور بی نماز تو

امروز من مستم

از اشکهای تو

افسوس کمی دیر آمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد