باد می وزد
برگهای سبز درخت
در هیاهوی باد سرگردان
عبور ماشینها در جاده پر پیچ
زندگی در جریان
دالانی سبز
خطی ممتد
و عبوری بی پایان
صدای زیر تنبور
پسرکی شاد بادبادکی در دست
چشمهای دختری منتظر
برگها می ریزند
صدای خش خش برگ
زیر جاروی پیرمرد
رنگهای شاد در هم
نیمکتی خالی هیچ
پیرمرد عصاکشان منتظر
برف می بارد
سرد وخشک آرام و بی پایان
گنجشکی هراسان
پیکر کبوتری
زیر برف گم شد
و مرد پیر زیر خروارها
مرگ آسان است