یک سری فیلمهای هندی پرصفا
گفت موسی : ای شبان حالش ببر
بین چه می رقصد صنم با صد ادا
اندکی بر قد و بالایش نگر
تا شوی مست از رخ سیمین لقا
چشم و ابرو ، گردن و زلفش ببین
خال رنگین ، بِین ابروش رو نگا
بین چکونه می دهد تاب آن کمر
می زند طعنه به گردون حیرتا
الغرض موسی بگفت و هی بگفت
تا که آخر آن شبان آمد به راه
محو دیدار و تماشا طفلکی
گشت غافل از زمین و از هوا
آمد از سوی خدای حی و هو
صد SMS ، یکصدو ده تا ندا
جان موسی دست بکش از این شبان
این یکی مونده برام ، این را ...
**********************
کلمه آخر به اختیار خواننده :)